در تداول عامه، احمق. ابله. (فرهنگ فارسی معین). سخت نادان و مستبد به رأی خویش. احمق و جاهل و لجوج. سخت نادان و احمق ستیهنده. آنکه در عقاید غلط خود پا فشارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم جاهل و یک دنده و مستبد به رأی. کسی که نمی توان روی حرفش حرف زد. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
در تداول عامه، احمق. ابله. (فرهنگ فارسی معین). سخت نادان و مستبد به رأی خویش. احمق و جاهل و لجوج. سخت نادان و احمق ستیهنده. آنکه در عقاید غلط خود پا فشارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم جاهل و یک دنده و مستبد به رأی. کسی که نمی توان روی حرفش حرف زد. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
صمغ انجدان سفید که طیب است و صمغ انجدان سیاه که به فارسی کماه خوانند منتن است و از حلتیت به عمل می آید که به فارسی انگژد و انغوژه گویند و به زبان اصفهانی انگشت کنده... (از آنندراج) (از انجمن آرا). اسم فارسی انجدان است. (فهرست مخزن الادویه). صمغ انگدان سفید. (فرهنگ فارسی معین)
صمغ انجدان سفید که طیب است و صمغ انجدان سیاه که به فارسی کماه خوانند منتن است و از حلتیت به عمل می آید که به فارسی انگژد و انغوژه گویند و به زبان اصفهانی انگشت کنده... (از آنندراج) (از انجمن آرا). اسم فارسی انجدان است. (فهرست مخزن الادویه). صمغ انگدان سفید. (فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان باسگ که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 507 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله نیم کیلومتر به نام کوله سر بالا و پایین مشهور است و سکنۀ کوله سر بالا 278 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان باسگ که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 507 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله نیم کیلومتر به نام کوله سر بالا و پایین مشهور است و سکنۀ کوله سر بالا 278 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). روّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا کله پز کرده بی دست و پا خبر نیست از پا و از سر مرا. طاهر وحید (از آنندراج). - امثال: کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). رَوّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا کله پز کرده بی دست و پا خبر نیست از پا و از سر مرا. طاهر وحید (از آنندراج). - امثال: کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)